حمیدرضا عباسی با بیان اینکه در فرسایش آبی همانطور که مشخص است خاک توسط آب و در فرسایش بادی بهواسطه انرژی باد حمل میشود، به «روستانیوز» گفت: میزان ارقام فرسایش آبی در کشور از یک تا شش میلیارد تن در هکتار گزارش شده است و بیشتر گزارشها بر رقم دو میلیارد تن در هکتار تأکید دارند. علاوهبر این کمترین مقدار فرسایش آبی از جنگلها و بیشترین مقدار از دیمزارها و اراضی حساس گزارش شده است.
عباسی افزود: در سطح شش میلیون هکتار از دیمزارهای کشور هر ساله حدود یک سانتیمتر خاک در هکتار از دست میرود که ۷۰۰ سال زمان نیاز است تا تشکیل شود. این مقدار خاک بهطور متوسط برای تولید کمتر از یکهزار و ۲۰۰ کیلوگرم گندم است که از دست میرود.
وی ادامه داد: با این تفاسیر، اگر تنها ارزش کانیهای فلزی و میکرومغذیهایی را که در این فرآیند از دست میروند در نظر بگیریم، سالانه حدود چهارهزار و ۵۰۰ دلار در هر هکتار خاک از دست میرود.
عباسی تصریح کرد: علاوهبر فرسایش آبی، مقادیر بزرگی از خاک نیز بهواسطه فرسایش بادی و بهصورت ریزگرد در کشور از دست میرود. البته دادههای موجود در زمینه هدررفت خاک در اثر فرسایش بادی در کشور ناچیز است و نیازمند پژوهشها و مطالعات بیشتری در این زمینه هستیم، هرچند برآوردهایی وجود دارد.
وی افزود: بهطور مثال اندازهگیریهای ما در موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور نشان میدهد که تنها در دوره وزش بادهای ۱۲۰روزه بهطور متوسط حدود دو سانتیمتر خاک در دشت سیستان طی فرآیند فرسایش بادی از دست میرود. این بدان مفهوم است که سالانه حدود ۲۰۰ میلیون خاک فقط از این قسمت از کشور از حیز انتفاع خارج میشود.
عباسی خاطرنشان کرد: این مقدار هدررفت خاک برابر یکدهم متوسط فرسایش آبی کشور است؛ بنابراین به نظر میرسد که اگر میزان فرسایش بادی به رقم دو میلیارد تن اضافه شود، مقدار فرسایش خاک کشور بیشتر از این ارقام شود.
شرایط اکولوژیکی و عوامل انسانی، ۲ عامل اصلی فرسایش خاک
عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور در پاسخ به این سوال که ایران از نظر فرسایش خاک جزو کشورهای درجه چندم است و چه وضعیتی دارد، گفت: همانطور که گفته شد، ارقام ارائه شده از فرسایش خاک در کشور به بازنگری نیاز دارد؛ اما شواهد موجود گواه آن است که در مقایسه با کشورهای دیگر میزان فرسایش خاک در ایران بسیار زیاد است که این امر ناشی از دو دلیل عمده یعنی شرایط طبیعی (اکولوژیکی) و عوامل انسانی است.
عباسی افزود: سرزمین ایران بهواسطه قرار گرفتن در کمربند خشک و نیمهخشک جهان دارای پوشش گیاهی کمتراکم است. بههمین دلیل خاک دارای پوشش نیست و مستقیماً در معرض عوامل فرسایشی باد، آب و باران است. از سوی دیگر، ایران سرزمینی چینخورده و ناهموار است؛ یعنی بهجز دو بیابان کویر مرکزی و لوت، مابقی سطح کشور کوهستانی و شیبدار است و وجود شیب باعث سرعتگرفتن رواناب ناشی از بارندگی شده و فرسایش آبی را تشدید میکند.
وی ادامه داد: علاوهبر عوامل طبیعی، فشارهای انسانی بر سرزمین در سالهای اخیر بهواسطه افزایش جمعیت و وابستگی معیشتی مردم به خاک و آب افزایش یافته. روند فزاینده بیابانزایی در کشور بهواسطه تغییر اقلیم و خشکسالیهای اخیر نیز شدت بیشتری به خود گرفته است.
عباسی تصریح کرد: بیابانزایی در ۹۰ درصد از سطح کشور درحال تخریب خاک است. بومسازگانهای این مناطق توان و ظرفیت اکولوژیکی محدودتری نسبت به بومسازگانهای مناطق مرطوبتر دارند و حساستر و شکننده هستند؛ بنابراین در صورت بهرهبرداری بیش از حد انسانها، روند تخریب آنها شدیدتر خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: بهواسطه این دو عامل طبیعی و فشار انسانی، ایران از نظر فرسایش خاک نسبت به سطح در رتبههای بالا و شاید هم مقام اول در جهان باشد.
علم حفاظت خاک بر احیاء و حفاظت از پوشش گیاهی تأکید دارد
این کارشناس خاک و آبخیزداری درخصوص نقش اجرای طرحهای آبخیزداری در جلوگیری از فرسایش خاک، گفت: نمیتوان مشخص کرد اجرای طرحهای آبخیزداری به چه میزان موجب مهار فرسایش خاک در کشور شده و این امر نیازمند مطالعهای دقیق است.
عباسی با بیان اینکه آنچه این روزها بهعنوان آبخیزداری مطرح است، تا حدودی با تعاریف پایه آبخیزداری متفاوت است، افزود: متخصصان مربوطه آبخیزداری را فرآیند تنظیم و اجرای اقدامات مناسب بهمنظور مدیریت سرزمین و حفظ آب، خاک و پوشش گیاهی در سطح حوضه آبخیز تعریف کردهاند.
وی افزود: بیشتر اقدامات در قالب عملیات مکانیکی و بیولوژیکی پیریزی میشود و این بدان معنی است که هنگام تعریف آبخیزداری، نگاه آبخیزداران جامعگرایانه و در سطح مدیریت جامع حوضه آبخیز است، اما در زمان اجرای عملیات، به ساخت بندهای سنگی و سیمانی محدود میشود.
عباسی خاطرنشان کرد: آنچه در علم حفاظت و مهار فرسایش خاک در دانشگاههای جهان آموزش داده میشود، ایجاد پوشش روی سطح خاک و عملیات بیولوژیکی است و تنها در برخی مناطق حساس اجرای عملیات مکانیکی در آبراهه پیشنهاد میشود. این بدان معنی است که علم حفاظت خاک، ۸۰ درصد بر احیاء و حفاظت پوشش گیاهی و تنها ۲۰ درصد بر عملیات مکانیکی، مانند ساخت بند در آبراهه تأکید دارد، درصورتیکه دوستان آبخیزدار همانند سدسازان راه را اشتباه میروند.
وی تصریح کرد: کافی است سری به آبراهههای کوههای شمال تهران، کرج و قزوین بزنیم و میزان عملیات مکانیکی را با بیولوژیکی مقایسه کنیم. بهجرأت میتوان گفت در پشت بیشتر این بندها پس از گذشت چندسال هیچ رسوبی مشاهده نمیشود و امکان نفوذ آب در سنگ سخت ناچیز بوده است.
عباسی افزود: اگر رسوبی از زیر پای گیاه توسط عوامل فرسایشی از سطح خاک کنده و وارد آبراهه شود، صرف هزینه گزاف برای نگهداری آن بیدلیل است. اگر این رسوبها در گذشته موجب تشکیل دشتهای آبرفتی، رسوبی یا سیلابی شدهاند، باید اجازه داد تا همچنان در سطح آنها رسوبگذاری صورت گیرد، همچنانکه هزاران سال است این فرآیند اتفاق میافتد.
عباسی با بیان اینکه قطع این رسوب و نگهداری آن در آبراهه موجب فقیرشدن خاکها در دشتهای سیلابی و رسوبی خواهد شد و آنها را تبدیل به کانونهای ریزگرد خواهد کرد، افزود: بهطور کلی سامانه هیدرولوژیکی سرزمینهای خشک کشور مانند خوزستان، هرمزگان و بلوچستان بهواسطه ساخت بیرویه سدها و بندهای آبخیزداری در ۵۰ سال اخیر تغییر کرده است.
وی ادامه داد: عدم تغذیه این دشتها از رسوب حاصلخیز جدید و تقویت خاکها با کودهای شیمیایی لطمات جبرانناپذیری به سلامت انسانها و بومسازگانها در آینده وارد خواهد کرد. ما به این رسوبات در پاییندست نیازمند هستیم.
تأکید مفهوم آبخیزداری صحیح بر مدیریت اکوسیستمهای موجود
عباسی درخصوص میزان ارزش کمی هدررفت هر تن خاک و عناصر شیمیایی آن اظهار داشت: چنانچه میزان فرسایش خاک حدود ۱۲ تن در هر هکتار در نظر گرفته شود، میزان ارزش کانیهای فلزی و میکرومغذیهایی که طی فرسایش خاک سالانه از دست میرود، حدود چهارهزار و ۵۰۰ دلار در هر هکتار است. چنانچه این مقدار را با ارزش یکهزار و ۲۰۰ کیلوگرم گندم که از هر هکتار دیمزارهای کشور بهدست میآید، مقایسه کنیم، ارزش واقعی هر میلیمتر خاک که هر سال از دست میرود، مشخص میشود.
این کارشناس حوزه خاک و آبخیزداری در پاسخ به این سوال که سدسازی بهتر است یا آبخیزداری گفت: در ابتدا باید بدانیم که اگرچه این دو، عملیات متفاوتی هستند و از نظر مکان و مقیاس نیز در موقعیتهای متفاوتی اجرا میشوند، اما اصول حکمرانی بر روی یک حوضه آبخیز را نشان میدهند. با وجود این معمولاً عملیات آبخیزداری در سطح حوضه آبخیز اجرا میشود؛ اما سدسازی تنها روی رودخانه و معمولاً در خروجی رود به دشت احداث میشود.
عباسی افزود: مدیریت آب با سد تنها بر نحوه نگهداری و پخش آب در بین کاربریها در پاییندست سازه تأکید دارد، اما مفهوم آبخیزداری صحیح (نه آنچه این روزها درحال اجراست) نگاهی فراتر از رودخانه و در سطح حوضه دارد و با تأکید بر مدیریت اکوسیستمهای موجود است.
وی گفت: اگر مفهوم آبخیزداری در یک حوضه آبخیز به خوبی اجرا شود، نیاز به سدسازی تنها به تأمین آب شرب و صنعت محدود میشود. وقتی که مدیریت درخور سرزمین در سطح حوضه آبخیز حکمرانی کند و کاربریها (اکوسیستمها) براساس نیاز اکولوژیکی و شرایط اقتصادی و اجتماعی سرزمین توسعه یابد و به اندازه ظرفیت برد از آنها بهرهبرداری صورت گیرد، مفهوم پایداری اکوسیستمها پیریزی میشود. به این ترتیب پوشش گیاهی مناسبی در سطح اراضی پدیدار میشود و بیشتر آب حاصل از بارندگی وارد نیمرخ خاک شده و سفرههای آب زیرزمینی را تغذیه میکند. از سوی دیگر، کشاورزی پایدار نیز توسعهیافته و منابع آب زیرزمینی پایدار باقی خواهند ماند، همانند آنچه نیاکان ما در این سرزمین پیش از پیدایش صنعت نوظهور سدسازی به آن جامه عمل پوشانده بودند.
عباسی ادامه داد: مدیران جدید منابع آب کشور در نیم قرن اخیر تصور میکردند صنعت جدید سدسازی به آنها نوید شده است و سراسیمه شروع به احداث سد روی رودخانههای کشور کردند، درحالیکه فراموش کردند نیاکان ما در چند هزار سال گذشته چگونه منابع آب این سرزمین را مدیریت میکردند، به نحوی که هیچگاه اصل پایداری سرزمین خدشهای پیدا نکرد.
وی با اشاره به اینکه نیاکان ما در این سرزمین هزاران سال با سیل و خشکسالی کنار آمدند و هرگز چالشهای بزرگی همانند آنچه این روزها درگیر آن هستیم پدید نیامد، افزود: سدسازان فکر میکنند اگر سدها نبودند، سیل و خشکسالی تمدن این سرزمین را از بین میبرد و هرگز نخواستند که راه پایدار گذشتگان را ادامه دهند؛ به همین دلیل تاکنون ۱۷۲ سد روی رودهای کشور ساختهاند و به بهانه سیلهای اخیر معتقدند باید بیشتر بسازیم!
عواقب جبرانناپذیر نگهداری آب پشت سدها در بالادست
عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور تأکید کرد: اگر اصول اولیه توسعه پایدار در یک حوضه آبخیز پیاده شود، نیازی به سدسازی بیرویه نیست و عملیات آبخیزداری با تأکید بر حفظ و احیای پوشش گیاهی میتواند منابع آب زیرزمینی مناسبی در اختیار مصرفکنندگان قرار دهد. مازاد آب سیلابها نیز ضمن شستوشوی املاح خاک در دشتهای سیلابی و رسوبی و تأمین رسوب حاصلخیز، تالابها را زنده خواهد کرد.
عباسی با بیان اینکه مزیتهای اقتصادی تالابها بسیار بیشتر از توسعه نابخردانه اراضی کشاورزی روی خاکهای نامناسب است، خاطرنشان کرد: بهجای نگهداری بیش از شش میلیارد مترمکعب آب در سد کرخه میتوانستیم آن را در هورالعظیم نگهداری کنیم و از مزیت پوشش گیاهی خودروی آن نیاز دامهای خوزستان را تأمین کنیم که هماکنون در ریگزارهای خوزستان درحال چرای بیش از حد پوشش گیاهی هستند.
وی ادامه داد: این چرای بیش از حد بهزودی باعث فعالشدن کانون فرسایش بادی خواهد شد و ریزگردهای حاصل از آن موجب وارد شدن آسیب جدی به کانونهای جمعیتی شهری و روستایی مانند اهواز، بستان، اندیمشک و غیره خواهد شد. در واقع نبود این آب موجب فعالکردن اراضی حاشیه هورالعظیم و چندین هور کوچکتر در خوزستان شده و پدیده ریزگردها در خوزستان را شدت میبخشد.
عباسی اظهار داشت: این نحوه مدیریت آب کشور؛ یعنی نگهداری آب رودها پشت سدها در بالادست و خشک کردن تالابها در پاییندست، عواقب جبرانناپذیری برای سلامت جامعه خواهد داشت که آثار آن کمکم درحال پدیدار شدن است.
این کارشناس حوضه آبخیزداری و خاک افزود: این افزایش در دو سال گذشته برخی از مسئولان را بر آن داشته که تصور کنند وارد دوره ترسالی شدهایم که به هیچ وجه صحیح نیست. مفهوم خشکسالی و ترسالی از جهات اقلیمی، هیدرولوژیکی، کشاورزی و.... قابل تعریف است. چنانچه میزان بارندگی از میانگین درازمدت بیشتر یا کمتر شود، مفاهیم ترسالی و خشکسالی اقلیمی اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: با این تفاسیر و با توجه به افزایش میزان بارندگی نسبت به میانگین درازمدت در کشور، ترسالی اقلیمی اتفاق افتاده، اما این بدان مفهوم نیست که کشور وارد دوره ترسالی هیدرولوژیکی شده است.
عباسی با بیان اینکه سیاستگذاران ملی باید برنامههای کشور را براساس وضعیت منابع آبی پیریزی کنند، نه براساس بارش در یکسال افزود: از نظر هیدرولوژیکی، کشور هنوز در یک خشکسالی شدید بهسر میبرد و این مسأله را آمار افت آبهای زیرزمینی دشتهای ممنوعه نشان میدهد، بهطوری که حدود ۷۰ درصد آبخوانهای کشور از نظر بهرهبرداری ممنوعه اعلام شدهاند.
گزارش از فهیمه تماشایی